جمشید شاه - پندار نیک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



جمشید شاه - پندار نیک

درباره نویسنده
جمشید شاه - پندار نیک
میثم
خدایا! بر من رحمتی فرود آر تا از رحمانیت دینت بگویم و به پنداری نیک مرا مجهز گردان که هرگز خود را نور مپندارم ،به قدر ادراک از نورانیتت شمعی در دل برافروزم و پروانه وار گرد آن شمع بسوزم. بر ایمانم بیافزای و پیمانه ی کوچک وجودم را عمقی بیکران ببخش تا متواضع گردم و در هر خیری که سر میزند تنها تو باشی و من نباشم! از روشناییت بینشی نصیبم کن تا ایثار را ارج نهم. مرا لیاقتی عطا کن تا هماهنگ با موسیقی تو،سازم را کوک کنم. سرآخر مرا به معرفتی مبتلا ساز تا وقت رفتن، با آغوشی باز خاک تنم را به دست خاک عزیز ایران بسپارم...
تماس با من


 

آرشیو
دلنوشته ها و خاطرات
شاهنامه خوانی
اجتماعی
مذهبی
پندنامه


لینکهای روزانه
آنالیز ریاضی قرآن [29]
گنجور(آثار سخنسرایان پارسی گو) [28]
وبسایت شرکت دل آواز(شجریان) [26]
وبسایت رسمی علیرضا عصار [20]
گیتارینه [21]
جامعه مجازی موسیقی ایرانیان [16]
آموزش گیتار [12]
[آرشیو(7)]

 

لینک دوستان
پرسه زن بیتوته های خیال
.... «« " الهه عشق " »»‍‍ ....
فانوسهای خاموش
یادداشتها و برداشتها
.: شهر عشق :.
نور
توشه آخرت
عطش
مسافر آسمان
کوله پشتـــــــــــــــــــــی
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
معصومیت از دست رفته
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
باغ گیلاس
عشق طلاست
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
اسلام دین محبت و عدالت
دلشدگان
بیکرانه
پاسبان پاسارگاد
تاریخ ایران باستان
مهندسی مکانیک
™Hamid
منجی عصر
دریای بیکران
دوستان دوران دبیرستان
وبلاگ من و حمید
گلبرگ
ستاره بنز


موسیقی وبلاگ


خبرنامه ی پندار نیک
 
لوگوی وبلاگ
جمشید شاه - پندار نیک


لوگوی دوستان
آمار بازدید
بازدید کل :277422
بازدید امروز : 45
 RSS 

جمشید شاه
ج
مشید با فر و شکوه بسیار بر تخت نشست و بر همه جهانیان پادشاه شد . دیو و
مرغ و پری همه در فرمان او بودند و در کنار هم با آسایش میزیستند . وی هم شهریار بود و هم موبد . کار دین و دولت هردو را هرمزد بدست وی سپرد .
نخستین کاری که جمشید پیش گرفت ساختن ابزار جنگ بود تا خود را بدان ها نیرو ببخشد و راه را بر بدی ببندد . آهن را نرم کرد و از آن خود و زره و جوشن و خفتان و برگستوان ساخت . پنجاه سال درین کوشش بسر آورد و گنجینه ای از سلاح جنگ فراهم ساخت . آنگاه جمشید به پوشش مردمان گرایید و پنجاه سال نیز در آن صرف کرد تا جامه بزم و رزم را فراهم آورد .
jamshid
از کتان و ابریشم و پشم جامه ساخت و همه فنون آنرا از رشتن و بافتن و دوختن و شستن به مردمان آموخت . چون این کار نیز به پایان رسید جمشید پیشه های مردم را سامان داد و اهل هر پیشه را گرد هم جمع کرد . همه را به چهار گروه بزرگ تقسیم نمود : مردمان دین که کارشان عبادت و پرستش خداوند و کارهای روحانی بود و آنان را در کوه جای داد . دو دیگر مردان رزم که آزادگان و سربازان بودند و کشور به نیروی آنان آرام و برقرار بود . سوم برزگران که کارشان ورزیدن زمین و کاشتن و درویدن بود و بتلاش و کوشش خود تکیه داشتند و به آزادگی میزیستند و مزد و منت از کسی نمیبردند و جهان به آنان آباد بود.

چهارم کارگران و دست ورزان که به پیشه های گوناگون وابسته بودند . جمشید پنجاه سال هم در این کار بسر آورد تا کار و پایگاه و اندازه هرکس معین شد . آنگاه در اندیشه خانه ساختمان افتاد و دیوان را که در فرمانش بودند گفت تا خاک و آب را به هم آمیختند و گل ساختند و آنرا در قالب ریختند و خشت زدند . سنگ و گچ را نیز به کمک خواستند و خانه و گرمابه و کاخ و ایوان بپا کردند . چون این کارها فراهم شد و نیاز های نخستین بر آمد ، جمشید در فکر آراستن زندگی مردمان افتاد ; سینه سنگ را شکافت و از آن گوهرهای گوناگون چون یاقوت و بیجاده و فلزات گرانبها چون زر و سیم بیرون آورد تا زیور زندگی و مایه خوشدلی مردمان باشد . آنگاه در پی بوهای خوش برآمد و بر گلاب و عود و عنبر و مشک و کافور دست یافت . سپس چمشید در اندیشه ی سفر افتاد و دست بساختن کشتی برد و بر آب دست یافت و سرزمینهای جدید را یافت . پنجاه سال هم درین کار سپری گردید .
بدینسان جمشید با خردمندی بهمه هنرها دست یافت و برهمه کار توانا شد و خود را در جهان یگانه دید . آنگاه انگیزه برتری و بالاتری در او بیدارشد و در اندیشه سیر در آسمان ها افتاد ; فرمان داد تا تختی گرانبها برای وی ساختند و گوهر بسیار بر آن نشاندند و دیوان که بنده او بودند تخت را از زمین برداشتند و به آسمان برافراشتند .
جمشید در آن چون خورشید تابان نشسته بود و در هوا سیر میکرد .این همه را به فر ایزدی میکرد . جهانیان از شکوه و توانایی وی خیره ماندند ، گرد آمدند و بر بخت و شکوهش آفرین خواندند و بر او گوهر افشاندند و آن روز را که نخستین روز فروردین بود « نوروز» خواندند و جام و مِی، خواستند و به شادی و رانش نشستند .

نوروز
هر سال آن روز را جشن گرفتند و شادمانی کردند «عید نوروز» از اینجا پدید آمد .
جمشید سی صد سال بدینسان پادشاهی کرد و درین مدت مردم از رنج و مرگ آسوده بودند . وی چاره دردمندی و بیماری و راز تندرستی را پدیدار کرده و به مردمان آموخته بود . در روزگار وی جهان شاد کام و آرام بود و دیوان بنده وار در خدمت آدمیان بودند . گیتی پر از نوای شادی بود و یزدان راهنما و آموزنده جمشید بود .



نویسنده : میثم » ساعت 5:28 عصر روز چهارشنبه 90 خرداد 25

داغ کن - کلوب دات کام

The Hunger Site

ابتدا نیت کنید

سپس برای شادی روح حضرت حافظ یک صلوات بفرستید

.::.حالا کلید فال را فشار دهید.::.

برای گرفتن فال خود اینجا را کلیک کنید
دریافت کد فال حافظ برای وبلاگ